ترس از نوشتن، بزرگ‌ترین آفت نویسندگی

قلم در دست!

دل پر از اشتیاق نوشتن!

در حالی که سایه‌های ترس، رویاهایمان را دنبال می‌کنند.

این همان مسیر نویسندگی است. . .

شاید با هر قدمی که بر‌می‌داریم خود را در اسارت مانعی ببینیم که در ابتدا به‌نظر می‌رسد خلاصی از آن ممکن نیست…

گاهی در دام کمبود زمان می‌افتیم؛ آنگاه که وظایف روزمره و مشغله‌های زندگی، ما را از زمانی که به نوشتن اختصاص داده‌ایم محروم می‌کنند، اما آنجا که پای علایق‌مان در میان است این پیچ و خم‌ها هرگز نمی‌توانند ما را از مسیر نوشتن منحرف کنند.

سیل خروشان انتقادات، آرامش و سکون اندیشه‌هایمان را برهم می‌زنند.

ترس از عدم پذیرش و موضع‌گیری بی‌دلیل در مقابل نقدها گویای ذهنیتی است که مانع پیشرفت ما می‌شوند.

هنگامی که به صدایشان گوش بسپاریم خواهیم دید که انها چگونه قادرند ما را به سمت بهبود و پیشرفت هدایت کنند.

بحران خلاقیت، هر نویسنده‌ای را به لبه پرتگاه بی‌انگیزگی می‌کشاند؛ اما هنگامی که رویاها در میان گذرگاه‌های روحمان سفر می‌کنند دل‌گرمی‌هایی کشف می‌شوند که می‌توانند به نیرویی تازه و دل‌انگیز مبدل شوند.

در آن لحظاتی که سنگینی سکوت کلمات، روح‌مان را خسته می‌کند به خود یادآوری کنید که چه اندازه شگفتی در دل‌تان جاری است.

به نوشته‌هایتان بنگرید و در انعکاس نور واژه‌ها به‌دنبال درون خود باشید؛ خواهید دید که در آن لحظات ناامیدی و زیر پوست تیره بحران، چهره‌هایی از خلاقیت پنهان است که به انتظار کشف شدن و رهایی نشسته‌اند.

از غرق شدن در دریای بی‌پایان خلاقیت لذت ببرید و به‌دنبال بازشناسی خود باشید.

ترس از شکست چیزی بیش از یک سایه سیاه نیست؛ سایه تاریکی که مدام سعی دارد نور امید را در دلمان خاموش کند.

وقت آن رسیده که گامی بلند برداریم برای غلبه بر ترس‌هایمان.

شروع کنید به نوشتن و با هر کلمه قدمی بردارید به سمت پیروزی.

برای ترس نام جدیدی انتخاب کنید و آن را به چشم چالشی ببینید که با اعتماد به نفس از آن عبور خواهید کرد.

آیا خستگی برای نویسنده‌ها معنای خاصی دارد؟

گاهی برای شروع نیز خسته‌ایم و این احساس، بال پروازمان را می‌بندد.

به یاد داشته باشیم که هر احساسی می‌تواند درسی به ما بدهد.

اجازه دهیم خستگی، الهامی باشد تا به‌دنبال رویاهایمان برویم، با او همراه شویم و به یک همنشین صمیمی تبدیلش کنیم.

در این سفر موانع در ظاهر سد راه ما هستند اما به قول سهراب:

چشم‌ها را باید شست؛

جور دیگر باید دید.

پس چالش‌ها را موقعیت‌های دشواری بنامیم که با عبور از آن‌ها به رشد و تکامل می‌رسیم، از آن‌ها نمی‌گریزیم و بر رویای نوشتن پافشاری می‌کنیم.

اولین سدی که در مقابل خلق آثارمان قرار دارد ترس از شکست است. با شکستن این سد شروعی جدید را تجربه خواهیم کرد.

سپس با کمبود زمان مقابله می‌کنیم؛ شوق نوشتن وادارمان می‌کند لحظات را قدر بدانیم و کمبود ایده را به‌عنوان یک فرصت خواهیم دید که در نظر دارد نگاه و بینش جدیدی به ما بدهد تا با دقت بیشتری به اطرافمان بنگریم.

در این مسیر هم‌قطارانی خواهید یافت که به شما کمک می‌کنند بر احساس تنهایی غلبه کنید و با قدرت و همبستگی به رویای نویسندگی رنگ واقعیت ببخشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اشتراک گذاری مطلب: