نوشتن هنری نیست که با وحشت به سراغش برویم، سفری است ماجراجویانه به اعماق درونمان.
میخواهیم قلم را به دست بگیریم و در مسیر نوشتن گام برداریم؛ هرچند مانند برگهای زرد درختان که باد پائیز از شاخهها جدایشان میکند و سپس به زندگیشان پایان میدهد، ترس از نوشتن هم برای برخی میتواند با دلتنگی و افسوس خاتمه یابد!
ترس از رد شدن، ترس از ناکامی، ترس از عدم توانایی، همه در نقطه آغاز ایستادهاند؛ آنجا که ترس و امید به هم گره میخورند و سپس هنگامی که اولین کلمات بر روی کاغذ صف میکشند، دیوار نامرئی ترس فرو میریزد. همین ترس پیوند میان خیال و واقعیت است که در ابتدای نوشتن آن را درک میکنیم و بعد کافیست اولین گام بلند و محکم اعتماد را برداریم تا به انگیزهای برای ساخت داستانهای جذاب تبدیل شوند.

نوشتن بدون هیچ انتظاری
همیشه میتوانیم با جرأت بنویسیم، بدون ترس از انتقاد یا انتظاری خاص از خودمان.
تجربهها و خیالات بیپایانمان را لابهلای صفحات جا میگذاریم؛ آنگاه خستگیها بیمعنی میشوند، زیرا در جهانی که خلق کردهایم لذت آزادی بیقید و شرط، رودخانه عمیق احساساتمان را به جریان میاندازد.
تمرین منظم
نوشتن همچون بذری است که به مراقبت احتیاج دارد.
توجه به زمان دقیق آبیاری، بذر را به گیاهی سرسبز تبدیل میکند که زیبایی و ثمره آن حاصل دقت منظم و مداوم است.
تمرین منظم به ذهنمان انگیزه و تحرک میبخشد و روان شدن فرایند نوشتن را فراهم میکند.
آبیاری منظم، بذر را پرورش میدهد و تمرینات مداوم به گسترش ایدهها و خلاقیت منتهی میشود.
قبول ترس
در سرزمین نویسندگی، ترس پیراهنی است که بر تنمان میپوشانیم. هنگامی که خورشید نوشتن، پرتوافشانی میکند، سایه ترس محو میشود. با پذیرش ترس و آغاز نوشتن، افکارمان از قفسهای وحشت خارج میشوند و در باغی از کلمات به پرواز در میآیند.
اجازه دهیم ترس راهش را باز کند به دنیای مخفی درونمان.
او را آزاد بگذاریم تا شجاعت نمایان شود.
مطالعه
نور مطالعه و دانش، روشنی را برای ذهن به ارمغان میآوَرَد و سایه موهوم ترس را به عقب میرانَد. ما را از تاریکیها به دنیایی از ابداع و خلاقیت میکشانَد و دریچههای اندیشه را به روی خلق جهانی ایدهآل و آرمانی باز میکند.
بنابراین با شجاعت و انگیزه مضاعف، به دنیای بیانتهای خلاقیت و آزادی قدم میگذاریم.
آغوشمان را به روی ترسها میگشاییم.
با تمرینات منظم، هدفمند میشویم و اجازه نمیدهیم ترسِ از بد نوشتن، متوقفمان کند.
آغاز هر نوشتن را با این عبارت شروع میکنیم:
«تقدیم به بد نوشتن!» (عبارت زیبای چارلز بوکوفسکی در ابتدای رمان عامهپسند)